به گزارش «راهبرد معاصر»؛ جو بایدن چهل و ششمین رئیس دولت آمریکا در سفری منطقه ای راهی تلآویو و جده شد تا بتواند برخی پروندههای چالش برانگیز واشنگتن را به سرانجام برساند. «رقابت میان واشنگتن-پکن»، «بحران انرژی» و «ایجاد چتر پدافندی در سراسر منطقه» از جمله ابر پروندههای رئیس جمهور دموکرات آمریکا در سفر به غرب آسیاست.
در چنین شرایطی بسیاری از کارشناسان معتقدند هدف اصلی بایدن از این سفر نه تمرکز صرف بر موضوع انرژی یا امنیت رژیم صهیونیستی، بلکه کسب اطمینان از این موضوع است که متحدان سنتی آمریکا و سایر قدرتهای منطقه در رقابت میان پکن (بیجینگ) و واشنگتن جانب چین را نخواهند گرفت. در شطرنج قدرت روابط راهبردی میان ایران و چین میتواند نقش کلیدی در سیر تحولات آتی منطقه و جهان ایفا کند.
هفتم فروردین 1400 وزیر امور خارجه سابق ایران به همراه وانگ یی، همتای چینی خود از قطعی شدن توافق 25 ساله میان تهران و پکن خبر دادند که قرار است مقدمات همکاری در حوزههای سیاسی، اقتصادی و نظامی را میان دو کشور فراهم کند. طبق اصول کلی این توافق، جمهوری خلق چین قرار است در صنعت نفت، شرکت ملی گاز، شرکت ملی صنایع پتروشیمی و همچنین زیرساختهای نظامی، امنیتی، فرهنگی و ... ایران سرمایه گذاری کند.
در شطرنج قدرت روابط راهبردی میان ایران و چین میتواند نقش کلیدی در سیر تحولات آتی منطقه و جهان ایفا کند
علاوه بر این، قرار است طبق این برنامه جامع همکاری، ایران به جمع کشورهای در مسیر طرح «یک کمربند و یک جاده» چین بپیوندد. برخی منابع غربی حجم سرمایهگذاری چینیها در ایران را 280 تا 400 میلیارد دلار ارزیابی میکنند. به گفته حسین امیرعبداللهیان وزیر امور خارجه کشورمان، این توافق از 24 دی ماه 1400 وارد فاز اجرایی شده است.
توافق 25 ساله مانند هر توافق مهم خارجی دیگر منتقدان و طرفداران خود را دارد. برخی منتقدان (و معارضان) معتقدند توافق در راستای سیاست تله-بدهی چین برای زیر نفوذ قرار دادن کشورهای در مسیر «جاده اقتصادی ابریشم» است. در سوی مقابل موافقان این برنامه معتقدند زمانی که آمریکا با ایجاد یکی از شدیدترین رژیمهای تحریمی علیه تهران به دنبال نابودی اقتصادی ایران است، برنامه همکاری 25 ساله میان تهران-پکن میتواند راه نجاتی برای خنثی کردن اثر فشارهای کاخ سفید و حرکت کشور به توسعه اقتصادی باشد. البته پیروی از این سیاست به معنای شکست توازن در سیاست حفظ توازن در روابط با سایر کشورهای جهان نیست، بلکه این راهبرد در راستای بهبود وضعیت اقتصادی کشور با توجه به گزینههای موجود است.
اگر با دید علمی-کمی و فارغ از نگاه جناحی یا رسانههای زرد به سراغ برنامه همکاری میان ایران و چین برویم تأثیرات ملموس توافق را به خوبی میتوان مشاهده کرد. نخستین تأثیر مثبت این توافق را میتوان عضویت ایران در سازمان همکاریهای شانگهای دانست. در حالی که تهران قریب به یک دهه به دنبال پیوستن به این سازمان مهم منطقهای بود، اما هیچگاه نتوانست رضایت تمام اعضا را به دست آورد. حال با نزدیکی بیش از پیش تهران به چین و سایر اعضای پیمان شانگهای، زمینه لازم برای پیوستن ایران به این سازمان مهم فراهم آمده است.
دومین تأثیر مثبت توافق 25 ساله ایران و چین در پیوستن ایران به مسیر زمینی طرح «BRI» است. در حالی که با فرصتسوزیهای دولت دوازدهم پکن در حال کنار گذاشتن تدریجی ایران از برنامههای سرمایهگذاریهای خارجی و طرح «جاده ابریشم جدید» بود، اما با فعال شدن کانالهای دیپلماتیک خارج از دولت، علی لاریجانی مأمور به پیگیری روابط ایران و چین و ارسال پیام نظام جمهوری اسلامی برای گسترش روابط دوجانبه به پکن شد. اکنون چینیها مأمور به تکمیل راهآهن شرق و غرب کشور شدند تا ایران را به مسیر ریلی جاده ابریشم متصل کنند. این در حالی است که در برنامه همکاری مشترک 25 ساله توسعه فرودگاهها و بنادر ایران نیز مطرح شده است.
سومین نفع گسترش روابط با چین کاهش تأثیر تحریمهاست. در حالی که خرید و فروش نفت ایران از سوی وزارت خزانهداری آمریکا ممنوع شده، از ابتدا روی کارآمدن دولت سیزدهم (و حتی پیش از آن) چینیها خرید نفت از ایران را ادامه و منابع درآمدی حاصل از آن را در قالب اعتبار یا منابع مالی در اختیار تهران قرار دادند. به گزارش «اویل پرایس»، صادرات نفت ایران به چین از اول تا 19 ژوئن به طور میانگین به 961 هزار بشکه رسیده است.
دیگر نفع راهبردی این توافق برای ایران را میتوان سرمایهگذاری طرف چین در چابهار، جاسک، قشم، منطقه اروند، ماکو و ... دانست. پاستورنشینها سالها به دنبال طرحهای همچون توسعه سواحل مکران یا تبدیل بندر چابهار به بزرگترین بندر اقیانوسی کشور بودند، اما کمبود امکانات کافی یا بدعهدی طرفهای خارجی مانند هندیها سبب تأخیر در به سرانجام رسیدن این پروژههای راهبردی شده است. بیشک ورود سرمایه خارجی به این مناطق میتواند موجب توسعه صنعت نفت و پتروشیمی، ایجاد مسیرهای کریدوری جدید و توسعه مناطق جنوبی کشور شود.
در حالی که تهران قریب به یک دهه به دنبال پیوستن به این سازمان مهم منطقهای بود، حال با نزدیکی بیش از پیش تهران به چین و سایر اعضای پیمان شانگهای، زمینه لازم برای پیوستن ایران به این سازمان مهم فراهم آمده است
پنجمین نفع راهبردی روابط دوجانبه ایران و چین را میتوان افزایش احتمال پیوستن تهران به گروه بزرگ «بریکس» دانست. این گروه که مشتکل از پنج قدرت نوظهور اقتصاد جهان یعنی چین، روسیه، برزیل، آفریقای جنوبی و هند است، یکی از بلوکهای قدرت غیر غربی در جهان به شمار می رود. این گروه نیمی از جمعیت جهان، 28 درصد تولید ناخالص داخلی جهان و 18 درصد تجارت جهانی را در اختیار دارد. در حاشیه آخرین نشست این گروه که به صورت مجازی برگزاری شد، ژائو لیجیان سخنگوی وزارت امور خارجه چین اعلام کرد پکن از عضویت ایران در سازمان بریکس حمایت میکند. در نشست اخیر این گروه آیت الله رئیسی، رئیس جمهور کشورمان اعلام کرد، ایران آماده است تا ظرفیتهای مهم خود همچون ذخایر انرژی، منابع انسانی و دستاوردهای علمی را در اختیار بریکس قرار دهد.
رقایت میان قدرتهای بزرگ به شنهای داغ منطقه رسیده است. آمریکا به خوبی میداند چین در حال توسعه برای حفظ و سرعت بخشیدن به فرآینده توسعه اقتصادی خود نیازمند منابع انرژی در منطقه است. امروزه بیش از آنکه واشنگتن به نفت منطقه وابسته باشد، چین است که برای حرکت رو به جلو نیازمند منابع کشورهای نفت خیز غرب آسیا مانند ایران، سعودی یا عراق است. از سوی دیگر چینیها برای رسیدن به بازارهای اروپا و آفریقا باید از موقعیت جغرافیایی غرب آسیا عبور کنند.
از این نظر مسیرهای ریلی، زمینی و دریایی منطقه دارای جایگاهی ویژه در طرح جاده ابریشم هستند. با فهم دو موضوع حیاتی منابع انرژی و کریدورهای ارتباطی میزان اهمیت برنامه همکاری مشترک 25 ساله میان تهران و پکن و تأثیر آن بر نظم آینده منطقه و جهان مشخص شد. ایران میتواند در رقابت میان آمریکا و چین به بازتعریف مجدد منافع ملی خود بپردازد و زمینه تسهیل مسیر توسعه اقتصادی کشور را فراهم کند.